میگفت چه بگویم از خواهران اهوازی که گریه میکردند و لباسهای خونی را میشستند. کاش بودید و میدیدید. با گفتن چطور میشود مطلب را رساند؟ واقعا دریای خون بود، ندیدید که! گوشت و پوست و خون به این لباسها چسبیده بود. چقدر از اعضا و جوارح شهدا آنجا دفن شد، فقط خدا میداند.
من پیش خودم میگفتم این مادران شهدا فقط میدانند بچهشان شهید شده، خدا را شکر از کیفیتش بیاطلاع هستند. واقعا تحملش سخت است که ٨ سال با این شرایط زندگی کنی و حالا ببینی که چایخانه شده تالار عروسی و رستوران.
در جایی که میگویند شهدا نمرده اند بلکه آنان زنده هستند و در بارگاه پروردگارشان بهره مندند، اینگونه مدفن پارههای تن شهدا را گرامی میدارند!؟!
فاطمه میرحبیبی از زنانی بود که در طول دفاع مقدس در چایخانه اهواز یا پایگاه شهید علم الهدی مشغول خدمت بود. او چند روز پیش با این آرزو که بعد از ٢٥ سال یادمانی در پایگاه شهید علم الهدی برای شهدایی که اعضای بدن آنها در این مکان مدفون است، ساخته شود، چشم از این دنیا فروبست.
یاسر عرب، کارگردان مستند ننه قربون می گوید: خانم میرحبیبی هم مثل همه زنهایی که در چایخانه فعال بودند دغدغه شخصی نداشت. تنها دغدغه این بانوان تاسیس یادمان شهدایی در مکان سابق پایگاه علم الهدی بود.
وی در ادامه گفت: یکی از مقامهای مسئول در واکنش به درخواست این بانوان، مدفون بودن اعضا و جوارح شهدا را در پایگاه علم الهدی تکذیب کرده بود. این در حالی است که فیلمی از سال ۶۴ وجود دارد که نشان میدهد این بانوان جگر یکی از شهدا را که در لباسهایش باقی مانده به دوربین نشان میدهند.
وی افزود: مسئولان محلی میگویند بر سر مالکیت این مکان بین سپاه و راه آهن مناقشه است و باید اول تکلیف این موضوع روشن شود. این در حالی است که ٢٠ سال در این مکان تالار عروسی بوده و هیچ مناقشهای سر آن نیست.
دریافت
مدت زمان: 3 دقیقه 28 ثانیه