❇ تلنگر ❇

بیا! بیا ! بیا ! بی قرار هم باشیم نه بی خیال هم

❇ تلنگر ❇

بیا! بیا ! بیا ! بی قرار هم باشیم نه بی خیال هم

سرباز ارمنی و امام خمینی

چهارشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ

یه سرباز ایرانی به اسارت ما در اومده بود. دیدم یه استوار با پوتین به دهن اسیر می زنه و خون از دهنش جاری شده و دندوناش شکسته. . .

با "ماهر عبدالرشید" به سمت اونا رفتیم. سرباز پشت سر هم با زبون فارسی می گفت:«منو بکش، اما نمی گم.» ماهر از استوار پرسید:«چرا می زنیش؟» استوار گفت:«این سرباز ارمنیه. اما الان بیشتر از یه ساعته که می زنیمش تا به خمینی فحش بده، ولی این کار رو نمی کنه. می گه اگه منو بکشی ام این کارو نمی کنم.»

ماهر به مترجم گفت:«بهش بگو تو که مسلمون نیستی فحش بده و خودتو آزاد کن.»

سرباز ارمنی گفت:«شما به خدا ناسزا می گید؟»

ماهر با قهقهه ازش پرسید:«مگه خمینی خودشو خدا معرفی کرده؟»

سرباز ارمنی گفت:«نه! اون خدا نیست، اما مرد خداست. به خدا توکل داره و به جز از خدا از هیچ کس و هیچ چیزی نمی ترسه و از همه مهم تر اون متصل به خداست. به کسی هم که به خدا متصل باشه نمیشه ناسزا گفت. من اگه بمیرم هم حاضر نیستم به رهبر کشورم که یه رهبر الهی و سیاسیه اهانت کنم.»

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی